
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۶۵
۱
بیتو گر شاخ گلی دیده تماشا میکرد
مشق نظاره آن قامت رعنا میکرد
۲
دل صد پاره ما دفتر اگر وا میکرد
آتش لاله چه با دامن صحرا میکرد
۳
وصل جاوید حجاب نظر آگاهی است
قطره ما سفری کاش ز دریا میکرد
۴
ماه رخسار تو انگشتنما بود آن روز
که فلک هاله آغوش مهیا میکرد
۵
تیغ ناز تو اگر آب مروت میداشت
گریه بر زندگی خضر و مسیحا میکرد
۶
گرچه دل روز خوش از گلخن افلاک ندید
اینقدر بود که آیینه مصفا میکرد
۷
حسن خود را اگر از چشم تر ما میدید
آن ستمکاره بیباک چه با ما میکرد
۸
اگر از چشم بد خلق نمیاندیشید
صائب از لطف سخن کار مسیحا میکرد
تصاویر و صوت


نظرات