
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۷۱
۱
اوست عاقل که درین غمکده صهبا نخورد
روی دست از قدح و پای ز مینا نخورد
۲
شاهد بیخبریهاست سکندر خوردن
هر که فهمیده نهد پا به زمین، پا نخورد
۳
از دو رویان نتوان داشت طمع یکرنگی
بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
۴
نکند زحمت ناآمده را استقبال
هر که امروز غم روزی فردا نخورد
۵
همت آن است که موقوف نباشد به طلب
رگ ارباب کرم نیش تقاضا نخورد
۶
ابر نیسان کند از آب گهر سیرابش
هر که صائب چو صدف آب ز دریا نخورد
تصاویر و صوت

نظرات