
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۸۱
۱
قدم از صدق درین مرحله می باید زد
می لعل از قدح آبله می باید زد
۲
می شود دانه انگور به مهلت می ناب
مهر طاقت به لب پر گله می باید زد
۳
فرض عین است بر آزاده روان عزت خار
قطره با چشم درین مرحله می باید زد
۴
سوخت هرکس پی ما سوخته جانان برداشت
آب بر آتش این قافله می باید زد
۵
نیست جز پیچ و خم این مرحله را راه دگر
دست مردانه درین سلسله می باید زد
۶
می شود بزم می از لنگر تمکین بی ذوق
باده با مردم بی حوصله می باید زد
۷
صائب از خار به تعجیل گذشتن ستم است
همه را بر محک آبله می باید زد
تصاویر و صوت


نظرات