
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۸۷
۱
عاشق محو به دلدار نمی پردازد
بلبل مست به گلزار نمی پردازد
۲
ریسمان بازی تقلید بود پیشه عقل
عشق با سبحه و زنار نمی پردازد
۳
هر که چون نقطه زاندیشه فرو رفت به خویش
هیچ با گردش پرگار نمی پردازد
۴
زور بر آینه صاف نیارد صیقل
چرخ با مردم هموار نمی پردازد
۵
کام آن کس بود از شهد سلامت شیرین
که به اقرار و به انکار نمی پردازد
۶
خبرش نیست ز تعجیل بهاران، ورنه
گل به آرایش دستار نمی پردازد
۷
آتشی در جگر بلبل اگر هست، چرا
این چمن را ز خس و خار نمی پردازد؟
۸
تا به آن آینه رو راه سخن یافته است
طوطی ما به شکرزار نمی پردازد
۹
ز اعتمادی است که کرده است به اعجاز نفس
عیسی ما که به بیمار نمی پردازد
۱۰
گرم کرده است چنان بیخبری صائب را
که ز گفتار به کردار نمی پردازد
تصاویر و صوت

نظرات