
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۹۰
۱
بر ز نخدان تو هرکس که نگاه اندازد
گر بود خضر، دل خویش به چاه اندازد
۲
گرد بر دامن دریای کرم ننشیند
ابر اگر سایه رحمت به گیاه اندازد
۳
عقده مشکل ما را به نسیمی دریاب
تا به کی آه به اشک، اشک به آه اندازد؟
۴
در گذر از سر نظاره آن قد بلند
کاین تماشا ز سر چرخ کلاه اندازد
۵
دور باش مژه از هر دو طرف استاده است
زهره کیست بر آن چشم نگاه اندازد؟
۶
شکوه در دل گره و جرأت گفتارم نیست
مگر این سلسله را اشک به راه اندازد
۷
صائب از درد تغافل دل اگر خون گردد
به ازان است کسی رو به نگاه اندازد
تصاویر و صوت


نظرات