
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۳۹۱
۱
اشک را دیده من گوهر غلطان سازد
آه را سینه من سنبل و ریحان سازد
۲
هست چون تیغ دودم در نظر غیرت من
حسن را آینه هر چند دو چندان سازد
۳
گریه از جا نبرد حسن گران تمکین را
سرو را آب محال است خرامان سازد
۴
پرده پوشی طمع از پرده دران نتوان داشت
چون کسی عیب خود از آینه پنهان سازد؟
۵
شور محشر که کند زیر و زبر عالم را
وقت ما را نتوانست پریشان سازد
۶
عیب خود صاف ضمیران نتوانند نهفت
مرده را آب محال است که پنهان سازد
۷
زرد رویی نکشد روز قیامت صائب
هر که با خون دل از نعمت الوان سازد
تصاویر و صوت


نظرات