
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۴۰۹
۱
زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد
از زمین سبزه خوابیده گران می خیزد
۲
دیده ای آب ده از چهره گل چون شبنم
که دمادم نفس سرد خزان می خیزد
۳
عیش در کوی مغان بر سر هم ریخته است
پیر ازین خاک طرب خیز جوان می خیزد
۴
عاشق و شکوه معشوق، خدا نپسندد
سبزه از تربت من بسته زبان می خیزد
۵
اثر آه من از سینه افلاک بپرس
گرد این تیر سبکرو ز نشان می خیزد
۶
اثر ظلم محال است به ظالم نرسد
ناله پیش از هدف از پشت کمان می خیزد
۷
با دل سوخته خوش باش که در محفل عشق
از سپندی که نسوزند فغان می خیزد
۸
رایت قافله عشق سبکرفتاری است
که به همت ز سر هر دو جهان می خیزد
۹
سینه چاکان ترا از دل بی صبر و قرار
چون جرس از در و دیوار فغان می خیزد
۱۰
بی سپر در دهن تیغ درآید صائب
هر که را مهر خموشی ز دهان می خیزد
تصاویر و صوت


نظرات