صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۱۱

۱

عشق در پای گلی رنگ وفا می‌ریزد

فرصتش باد که بسیار به جا می‌ریزد

۲

زان سفر کرده بستان خبری هست که گل

زر خود را همه در پای صبا می‌ریزد

۳

می چنان دشمن شرم است که گر سایه تاک

بر سر حسن فتد، رنگ حیا می‌ریزد

۴

بر کف پای تو تا تهمت خونریزی بست

هر که را دست دهد خون حنا می‌ریزد

۵

صائب از دیده خونبار کرم دارد یاد

کآنچه دارد همه در پای گدا می‌ریزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۸۹

نظرات