صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۳۱

۱

پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد

بوی کافور شنیدی و دلت سرد نشد

۲

آخرین عطر تو کافور ازان می سازند

که به مردن دلت از کار جهان سرد نشد

۳

بوی کافور ازین مرده دلان می آید

که به این طایفه آمیخت که نامرد نشد؟

۴

عشق تردست تو صد خانه دل کرد خراب

که ز یک سینه نمایان اثر گرد نشد

۵

از حوادث دل آزاد چه پروا دارد؟

چهره سرو ز بیداد خزان زرد نشد

۶

خام چون سرو به باغ آمد و بیرون شد خام

هرکه صائب ز جهان حادثه پرورد نشد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۹۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۲۴۱

نظرات