صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۵۵

۱

هرکه را چشم بر آن گوشه ابرو باشد

دلش آویخته پیوسته به یک مو باشد

۲

نکشد دل به تماشای خیابان بهشت

هرکه را در نظر آن قامت دلجو باشد

۳

خط آن پشت لب از چهره خوشاینده ترست

سبزه را جلوه دیگر به لب جو باشد

۴

صحبت قال شمارند خیال اندیشان

خلوتی را که در او چشم سخنگو باشد

۵

باطن ما بود از ظاهر ما روشنتر

پشت آیینه ما صافتر از رو باشد

۶

سنگ و زر در نظر عارف آگاه یکی است

صدف گوهر انصاف ترازو باشد

۷

می پرد دیده به جوی دگرانش چو حباب

روزی هر که نه از قوت بازو باشد

۸

نیست پوشیده بر او صورت احوال جهان

هرکه را جام جم آیینه زانو باشد

۹

نتوان گوهر نایاب به غواصی یافت

جای رحم است بر آن کس که خداجو باشد

۱۰

هرکه بی جاذبه آن طرف از جا خیزد

حاصلش آبله پا ز تکاپو باشد

۱۱

بلبلان خود سر و گلها همه بی شرم شوند

گلستانی که در او یک گل خودرو باشد

۱۲

نیست موقوف سبب، سوز دل ما صائب

لاله داغ درین غمکده خودرو باشد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۱۰
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۶۳۱

نظرات