صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۶۹

۱

کی ز تن کار دل خسته به آرام کشد؟

مرغ وحشی چه نفس در قفس و دم کشد؟

۲

سخت گستاخ شد از وصل دلم، می ترسم

عاقبت کار من از بوسه به پیغام کشد

۳

از زبان لعل لبش تلخی گفتار نبرد

نمک سنگ کجا تلخی بادام کشد؟

۴

غم مرغان گرفتار ندارد صیاد

مور از رحم مگر دانه به این دام کشد

۵

نکشد پای پر از آبله از خارستان

آنچه پهلوی من از بسرت آرام کشد

۶

دانه اش از گره دام مهیا باشد

هرکه را زلف گرهگیر تو در دام کشد

۷

دست کوتاه، گل از وصل فزون می چیند

شانه گستاخ سر زلف دلارام کشد

۸

شکوه ای کز سر زلف تو مرا هست این است

که دل عاشق و اغیار به یک دام کشد

۹

این چه کیفیت حسن است که مخمور وصال

از لب بام تو می همچو لب جام کشد

۱۰

آب را دست درین باغ ز حیرت شد خشک

کیست تا دامن آن سرو گل اندام کشد؟

۱۱

پله ناز تو سنگین تر ازان افتاده است

که ترا جذبه صائب به لب بام کشد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۱۷

نظرات