
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۴۷
۱
سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را
به دنبال افکند منزل درین ره کاروانها را
۲
ز حیرانی خرد شد خشک، تا تردستی صنعش
به دور انداخت بیآب آسیای آسمانها را
۳
چنان کز ابر رحمت، ناودان رطب اللسان گردد
ز ذکر حق طراوت میشود پیدا زبانها را
۴
نیم از هرزهنالان چون جرس در وادی عشقش
ز فریادی به منزل میرسانم کاروانها را
۵
ز درد و داغ عشق آنها که میگویند با زاهد
ز خامی در تنور سرد میبندند نانها را
۶
ز سختیهای دوران قانعان را نیست پروایی
هما صبح امید خود شمارد استخوانها را
۷
نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
که مرغان کاسه دریوزه کردند آشیانها را
۸
چنان کز ایستادن صاف گردد آبها صائب
خموشی میکند روشن گهر، تیغ زبانها را
تصاویر و صوت

نظرات