صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۷۶

۱

به لبم بی تو چنان تند نفس می آمد

که ز تبخاله ام آواز جرس می آمد

۲

سالم از بادیه ای برد مرا بیخبری

که ز هر خار در او کار عسس می آمد

۳

ناله مرغ گرفتار اثرگر می داشت

گل نفس سوخته تا کنج قفس می آمد

۴

به شتابی دل ازین وادی خونخوار گذشت

که ز هر آبله اش بانگ جرس می آمد

۵

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد

ورنه با شعله خوی تو که بس می آمد؟

۶

به چه تقصیر به زندان گهر افکندند؟

آن که چون آب به کار همه کس می آمد

۷

به تهیدستی من موج کجا می خندید؟

از حباب من اگر ضبط نفس می آمد

۸

فارغ از پرسش دیوان قیامت می شد

اگر آن دشمن جان بر سرکس می آمد

۹

بوالهوس بر سر کوی تو مجاور می بود

گر حقیقت ز سگ هرزه مرس می آمد

۱۰

صائب آن شوخ اگر درد محبت می داشت

کی به دلجوئی ارباب هوس می آمد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۲۷
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۲۰

نظرات