صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۴۹۰

۱

عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند

غافلانند که بر دولت خود پا زده اند

۲

در و دیوار ز شوق تو ندارد آرام

کوهها را به کمر دامن صحرا زده اند

۳

هر قدم بی سر و پایان تو پرگار صفت

چرخها بر سر یک آبله پا زده اند

۴

اشک ریزان تو هر جا گهرافشان شده اند

مهر گوهر به لب دعوی دریا زده اند

۵

به قدم فیض رسان باش که روشن گهران

بر سر خار گل از آبله پا زده اند

۶

نیست در عالم تجرید سبکباری هم

گره از قاف به بال و پر عنقا زده اند

۷

می دهد از جگر سوخته مجنون یاد

هر سیه خیمه که بر دامن صحرا زده اند

۸

فلک بی سر و پا حلقه بیرون درست

صائب آنجا که سراپرده دلها زده اند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۲۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۰

نظرات