
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۴۹۳
۱
بال پرواز خود آن مردم غافل بستند
که به زنار علایق کمر دل بستند
۲
جلوه موج سراب است جهان در نظرش
چشم حق بین کسی را که ز باطل بستند
۳
در جنت نگشایند به رویش فردا
بر رخ هرکه درین نشأه در دل بستند
۴
شکوه اهل دل از عشق ندارد انجام
چون ننالد جرسی را که به محمل بستند؟
۵
نشود پنجه تدبیر عنانگیر قضا
خار و خس کی ره امواج به ساحل بستند؟
۶
رو مگردان ز دم تیغ که بسمل شدگان
دام از دیده خود در ره قاتل بستند
۷
زود باشد که گشایند دهن را به سؤال
صائب آنان که در فیض به سایل بستند
تصاویر و صوت

نظرات