
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۲۲
۱
جرم یوسف به چه تقریب عزیزان بخشند؟
بیگناهی گنهی نیست که آسان بخشند
۲
نیست در طینت بیرحم تو چون بخشایش
کاش صبری به من بی سر و سامان بخشند
۳
مورم اما عوض گوشه بی توشه خویش
نپذیرم اگرم ملک سلیمان بخشند
۴
گل بی خار به خار سر دیوار رسد
چون زکات رخ او را به گلستان بخشند
۵
آبرویی که بود چهره یوسف صدفش
حیف باشد که به گوهرنشناسان بخشند
۶
نیست کار در و دیوار عنانداری سیل
کاش دیوانه ما را به بیابان بخشند
۷
چه بهشتی است اگر آینه رویان صائب
تاب نظاره به چشم من حیران بخشند
تصاویر و صوت


نظرات