
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۳۸
۱
مکث لب تشنه دیدار به جنت نکند
برق در بوته خاشاک اقامت نکند
۲
قطره اش وصل سرچشمه حیوان گردد
هرکه گردنکشی از تیغ شهادت نکند
۳
عمر را قامت خم باز ندارد ز شتاب
تیر در بحر کمان قصد اقامت نکند
۴
می شود نخل برومند سبکبار از سنگ
عاشق از سختی ایام شکایت نکند
۵
نشود نفس بداندیش به احسان هموار
آشنایی سگ بیگانه رعایت نکند
۶
هرکه از مرده دلی زنده ندارد شب را
در شبستان لحد خواب فراغت نکند
۷
دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
به وطن هرکه رسد یاد ز غربت نکند
۸
کرد دلگیر سفر پای گرانخواب، مرا
هیچ کس با قلم کند کتابت نکند!
۹
آب حیوان سمندر بود آتش صائب
عاشق اندیشه ز خورشید قیامت نکند
تصاویر و صوت

نظرات