صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۵۴۰

۱

چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند

چون خریدار که رسم است گهر را شکند

۲

کاسه و کوزه افلاک، شکستن دارد

چند بیهوده دل اهل هنر را شکند

۳

چه کمی چشم من از ابر بهاران دارد؟

چون ز مژگان به میان دامن تر را شکند

۴

ای گل ابر، من تشنه جگر را دریاب

به دمی آب که صفرای جگر را شکند

۵

دست بر صاف ضمیران نبود لغزش را

لرزه موج کجا آب گهر را شکند؟

۶

آب رونق به رخ کار پدر می آرد

صائب آن نیست که بازار پدر را شکند

تصاویر و صوت

نظرات