
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۴۴
۱
درد را سوختگان تو به درمان ندهند
جگر تشنه به سرچشمه حیوان ندهند
۲
بیقراران تو چون دامن صحرا گیرند
خار را فرصت گیرایی دامان ندهند
۳
علم رسمی ورق سینه سیه ساختن است
عارفان کودک خود را به دبستان ندهند
۴
روزگاری است که بی پای ملخ، نزدیکان
مور را راه سخن پیش سلیمان ندهند
۵
تا درین باغ چو شبنم نشود آب دلت
ره به سرچشمه خورشید درخشان ندهند
۶
این چه رسمی است که ارباب سخاوت صائب
به کسی تا دل خود را نخورد نان ندهند
تصاویر و صوت


نظرات
رضا از کرمان