
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۵۵
۱
چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود
حلقه کعبه ما حلقه فتراک بود
۲
نیست یک سبزه بیگانه درین وحدتگاه
گر ترا آینه از زنگ دویی پاک بود
۳
گریه بر عقده ما عقده دیگر افزود
گره خاطر عاشق گره تاک بود
۴
حاصل از داغ جنون سینه چاکی داریم
قسمت صبح ز خورشید دل چاک بود
۵
خاکسارانه اگر زیست توانی کردن
چون زمین جامه ات از اطلس افلاک بود
۶
تخم قارون ز دل خاک به صحرا آمد
تا به کی دانه ما در جگر خاک بود؟
۷
عید قربان من بی سر و پا آن روزست
که گریبان من آن حلقه فتراک بود
۸
به خیالی ز وصال تو قناعت کرده است
صائب آن نیست که از هجر تو غمناک بود
تصاویر و صوت


نظرات