
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۵۶
۱
دانه خال تو روزی که مرا در دل بود
حاصل روی زمین از من بی حاصل بود
۲
مست نازی که تسلی به خبر بودم ازو
در میان من و او بیخبری حایل بود
۳
نیست امروز غم روی زمین بر دل من
دایم این آینه را آینه دان از گل بود
۴
ریخت در دامن صحرای جنون باد بهار
نقد رازی که مرا غنچه صفت در دل بود
۵
صائب اوراق جهان را به نظر آوردم
هرچه جز نقطه شک بود خط باطل بود
تصاویر و صوت



نظرات