صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۵۶۱

۱

حاصل عمر زخود بیخبران آه بود

هرکه از خویشتن آگاه شد آگاه بود

۲

نتوان در حرم قدس به پرواز رسید

پر سیمرغ درین راه پر کاه بود

۳

پیش چشمی که به یکتایی آن سرو رسید

طوق هر فاخته ای های هوالله بود

۴

از وصول آن که زند دم، خبر از راهش نیست

آن بود واصل این راه که در راه بود

۵

هرکه باریک ز اندیشه شود همچو هلال

می توان یافت که جوینده آن ماه بود

۶

ای که کام دو جهان را ز خدا می طلبی

هر دو موقوف به یک آه سحرگاه بود

۷

غافل از مور مشو گرچه سلیمان باشی

که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود

۸

از وصال رخ او بی ادبان محرومند

گل این باغ ز دستی است که کوتاه بود

۹

می رسد جاذبه عشق به فریاد مرا

یوسف آن نیست که پیوسته درین چاه بود

۱۰

صائب از کشمکش رد و قبول آسوده است

هرکه را روی دل از خلق به الله بود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۶۰

نظرات