
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۶۶
۱
دل خالی ز هوس خلوت جانانه بود
شیشه چون شد تهی از باده پریخانه بود
۲
دلش از کوتهی رشته عمرست کباب
گریه شمع نه در ماتم پروانه بود
۳
شکن زلف تو از خال فریبنده ترست
گره دام تو دلچسب تر از دانه بود
۴
بی جنون دایره حسن بود بی پرگار
مرکز حلقه اطفال ز دیوانه بود
۵
دایم از کیف دو بالاست دماغش بر تخت
هرکه را تاج و نگین، شیشه و پیمانه بود
۶
بخت سبزی که توانگر به دعا می طلبد
قانعان را به نظر سبزه بیگانه بود
۷
خرج من دایم از اندازه دخل است زیاد
مور در خرمن من بیشتر از دانه بود
۸
لب پیمانه بود نقل شرابم صائب
مطرب محفل من نعره مستانه بود
تصاویر و صوت

نظرات