
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۷۳
۱
نیست غیر از دل خود روزی مهمان وجود
بازی نعمت الوان مخور از خوان وجود
۲
گریه تلخ بود چشمه شیرین حیات
آه افسوس بود گرد بیابان وجود
۳
رحم کن بر دل صدپاره، مشو هم نمکش
که بود شور قیامت نمک خوان وجود
۴
زود باشد که کند زهر ندامت سبزش
هرکه لب تر کند از چشمه حیوان وجود
۵
دامن دشت عدم تا به قیامت سبزست
دو سه روزی است برومندی بستان وجود
۶
چه به غیر از دل و چشم نگران با خود برد؟
شبنم ما ز تماشای گلستان وجود
۷
پیش شمعی که شد از آفت هستی آگاه
دهن گاز بود طوق گریبان وجود
۸
پر کاهی است که بر باد بود بنیادش
در بیابان عدم تخت سلیمان وجود
۹
میتوان یافت به صبح دل بیدار نجات
از خیال عدم و خواب پریشان وجود
۱۰
نیست جز جوهر شمشیر شهادت صائب
خط آزادی اطفال دبستان وجود
تصاویر و صوت

نظرات