صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۵۸۰

۱

رفت در خلوت مینا گل و بلبل آسود

بلبل از ناله فرو بست لب و گل آسود

۲

شعله گرمی هنگامه گلزار نشست

غنچه شد شهرت گل، دیده بلبل آسود

۳

دم شمشیر تغافل همه را با من بود

من چو رفتم ز میان، تیغ تغافل آسود

۴

پرتو صبح بناگوش گران بود بر او

چون گل روی تو در سایه سنبل آسود؟

۵

چون به زیر فلک از تفرقه ایمن باشم؟

نتوان فصل بهاران به تو پل آسود

۶

چشم جادو گرش آن روز که آمد به سخن

در دل چه دل جادوگر بابل آسود

۷

توسنی نیست توکل که سکندر بخورد

هرکه بسپرد عنان را به توکل آسود

۸

با چنان شوخی طبعی که به گل خنده زدی

در دل خاک چسان طالب آمل آسود؟

۹

حیرتی دارم ازان شبنم غافل صائب

که به دور رخ او بر ورق گل آسود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۷۰

نظرات