صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۵۹۴

۱

از نظر دورکی آن خط بناگوش شود؟

طفل را چون شب آدینه فراموش شود؟

۲

شد یکی صد ز خط سبز فروغ رخ او

این نه آن شعله شوخ است که خس پوش شود

۳

چند در خانه زین سیر توان کرد ترا؟

تا کی این خرمن گل خرج یک آغوش شود؟

۴

می شود آب و به پای تو روان می افتد

سرو اگر با قد رعنای تو همدوش شود

۵

جسم آتش نفسان خرج زبان می گردد

صرفه شمع در این است که خاموش شود

۶

نیست موقوف طلب روزی ثابت قدمان

قسمت خشت سر خم می سرجوش شود

۷

شور مرغان گلستان به جناح سفرست

گل ازان فصل بهاران همه تن گوش شود

۸

دیگ کم حوصلگان می شود از جوش تهی

آب دریا چه خیال است که از جوش شود؟

۹

سر بی مغز ز عمامه نگردد پر مغز

این نه عیبی است که پوشیده به سرپوش شود

۱۰

شور محشر شود افسانه خوابش صائب

هرکه از نشأه گفتار تو مدهوش شود

۱۱

پیش ما موی شکافان بصیرت صائب

چاه خس پوش بود هرکه خشن پوش شود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۷۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۱

نظرات

user_image
سعادت
۱۳۹۸/۰۴/۰۷ - ۱۰:۴۸:۴۸
اون زمان از کجا میدونستن با مغز تفکر میکنیم ؟؟؟واقعا عجیبه
user_image
هادی
۱۳۹۸/۰۹/۲۷ - ۰۹:۱۵:۵۴
چه طور میتونم معنی این شعر بددنم؟چون بعضی جاها متوجه نمیشم
user_image
خفته میان ابلهان
۱۴۰۱/۰۷/۲۸ - ۱۳:۴۹:۵۴
سر بی مغز ز عمامه نگردد پر مغز/این نه عیبی ست که پوشیده به سرپوش شود. حقیقتا به صائب بابت این حجم درک،شعور و فهم افتخار میکنم.☘