
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۵۹۵
۱
باده در شیشه و پیمانه من سنگ شود
سبزی بخت بر آیینه من زنگ شود
۲
تا فشاندم به جهان دست سبکبار شدم
شود آسوده فلاخن چو سبک سنگ شود
۳
بر زمین می زندش سنگدلیهای فلک
ساز هرکس که درین دایره آهنگ شود
۴
کوه تمکین تو در پله نازست تمام
این نه سنگی است که محتاج به پاسنگ شود
۵
بوی گل در گره غنچه کند خود را جمع
غم محال است که بیرون ز دل تنگ شود
۶
عمر را کوه غم و درد سبک جولان کرد
می رود تند چو سیلاب گرانسنگ شود
۷
هرکه را تنگ شود خلق ز سودا صائب
چرخ و انجم به نظر دامن پرسنگ شود
تصاویر و صوت

نظرات