
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۰۶
۱
عشق را پرده ناموس نگهبان نشود
بادبان پرده مستوری طوفان نشود
۲
خط پاکی است ز اوضاع جهان حیرانی
وقت آیینه به هر نقش پریشان نشود
۳
مصر از چهره یوسف نشود باغ خلیل
تا برافروخته از سیلی اخوان نشود
۴
موم در دامن دریای کرم عنبر شد
کفر در عشق محال است که ایمان نشود
۵
سیر چشمی و بزرگی نشود با هم جمع
مور بی پای ملخ پیش سلیمان نشود
۶
نیست در عالم تسلیم پریشان نظری
دیده کشته محال است که حیران نشود
۷
اختیاری نبود گریه روشن گهران
دیده شمع به سنگ یده گریان نشود
۸
دست گلچین رود از کار ز بسیاری گل
دل پروانه تسلی به چراغان نشود
۹
خواریی هست به دنبال خودآرایی را
پر طاوس محال است مگس ران نشود
۱۰
گر به این رنگ برآید ز پس پرده بهار
صائب از توبه محال است پشیمان نشود
تصاویر و صوت


نظرات