
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۱۳
۱
عاشق دلشده هرچند که آواز دهد
کوه تمکین تو مشکل که صدا باز دهد
۲
راه در خلوت وصل تو سپندی دارد
که ز خاکستر خود سرمه به آواز دهد
۳
صیدبندی که ازو چشم رهایی دارم
چشم را مشکل اگر رخصت پرواز دهد
۴
عاشق از کاوش آن غمزه نمی اندیشد
کبک ما سینه خود طرح به شهباز دهد
۵
تا بود زنده، کبابش ز دل خود باشد
هرکه را ساغری آن دلبر طناز دهد
۶
تو که از دیدن کف حوصله را می بازی
به تو چون سینه دریا گهر راز دهد؟
۷
دل مصفا شود از زخم زبان، جا دارد
شمع صد بوسه اگر بر دهن گاز دهد
۸
دهن خویش به دشنام میالا زنهار
کاین زر قلب به هرکس که دهی باز دهد
۹
مطلب از دگران روشنی دل صائب
که دلت را نفس سوخته پرداز دهد
تصاویر و صوت


نظرات