
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۲۹
۱
دلبری از خم گیسوی سخن می آید
بوی فیض از گل شب بوی سخن می آید
۲
عقده دل که در او ناخن الماس شکست
فتحش از جنبش ابروی سخن می آید
۳
پنجه در پنجه اعجاز مسیحا کردن
از سبکدستی بازوی سخن می آید
۴
آستین بر رخ گلزار بهشت افشاند
نکهتی کز گل خودروی سخن می آید
۵
عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنید
که ز گلگشت سر کوی سخن می آید
۶
صائب از دست منه کلک گهربارت را
این نهالی است کز او بوی سخن می آید
تصاویر و صوت

نظرات