
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۳۶
۱
چشم پرحرف و لب بوسه ربا می باید
حسن سهل است، ز معشوق ادا می باید
۲
سنبل زلف ترا یک سر مو نیست کمی
گل رخسار ترا رنگ حیا می باید
۳
به سر زلف تسلی نتوان کرد مرا
دست گستاخ مرا بند قبا می باید
۴
نتوان دست به یک کاسه به یکسان کردن
کاسه و کوزه زهاد جدا می باید
۵
نتوان رفت به یک پای فتادن از دست
پا چو از کار فتد دست دعا می باید
۶
چند پرسی به ره عشق چه دربایست است
تیشه بر فرق سر و خار به پا می باید
۷
برگ کاهی چه قدر راهنوردی بکند؟
جذبه ای از طرف کاهربا می باید
۸
همه اسباب سفر کرده مهیا صائب
جنبش ابرویی از راهنما می باید
تصاویر و صوت


نظرات