
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۴۵
۱
درد می را به من خاک نشین بگذارید
از پی خیر بنایی به زمین بگذارید
۲
نقش امید در آیینه نماید خود را
هرکجا پای نهد یار، جبین بگذارید
۳
قفل غمهای جهان را بود از صبر کلید
دست چون غنچه به دلهای غمین بگذارید
۴
روز والاگهران می شود از نام سیاه
دامن نام ز کف همچو نگین بگذارید
۵
نور از آینه بر خاک سکندر بارد
اثری گر بگذارید چنین بگذارید
۶
خاکساری است نگهدار دل روشن را
پاس این گنج گهر را به زمین بگذارید
۷
ما به شور از شکرستان جهان خرسندیم
این نمک را به جگرهای حزین بگذارید
۸
لاغری دیده بد را زره داودی است
فربهی را به گهرهای سمین بگذارید
۹
پیش سیلاب گرانسنگ فنا چون صائب
سد آهن ز سخنهای متین بگذارید
تصاویر و صوت


نظرات