صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۶۴۸

۱

در جهان کس می عشرت نتوانست کشید

آروز پای فراغت نتوانست کشید

۲

آه کز پستی این مجمر بی روزن چرخ

نفسی شعله فطرت نتوانست کشید

۳

هرکه بالین قناعت ز کف دست نکرد

رخت بر بستر راحت نتوانست کشید

۴

فرد شو فرد که تا خضر نشد دور از خلق

دم آبی به فراغت نتوانست کشید

۵

دشت تفسیده عشق است که خورشید بلند

پا از آنجا به سلامت نتوانست کشید

۶

دل که خمخانه آفات تهی کرده اوست

باده تلخ نصیحت نتوانست کشید

۷

نرمی از خلق مدارید توقع که مسیح

روغن از ریگ به حکمت نتوانست کشید

۸

دید تا روی ترا آینه، رو پنهان کرد

خجلت صبح قیامت نتوانست کشید

۹

به چمن رفتی و از شرم گل عارض تو

غنچه خمیازه حسرت نتوانست کشید

۱۰

صائب از سایه ارباب کرم سر دزدید

کوه بر فرق ز منت نتوانست کشید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۹۹

نظرات