صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۶۵۳

۱

می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید

کار شمشیر دو دم می کند ابروی سفید

۲

خواب من چون نشود تلخ ز پیری، که مرا

می گزد بیشتر از مار سیه، موی سفید

۳

می کند ماه محرم مه عید خود را

به خضاب آن که سیه می کند ابروی سفید

۴

سر برآرد ز گریبان کفن چون خورشید

به شبستان لحد هرکه برد روی سفید

۵

پیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیست

می برد زنگ ز دل صبح به گیسوی سفید

۶

این که از چهره به ظاهر سیهی برد مرا

کاش می برد سیاهی ز دلم موی سفید

۷

چون ز جان دست نشوییم، که همچون قلاب

دامن مرگ به خود می کشد ابروی سفید

۸

خوشتر از عنبر خام است بهار عنبر

نیست هرگز به دل پیر گران موی سفید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۰۱
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۸

نظرات

user_image
ماهرخ
۱۳۹۹/۰۴/۰۵ - ۰۷:۲۶:۲۷
سلام دوستان مفهوم مصرع دوم این بیت رو میشه بفرماییدپیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیستمی برد زنگ ز دل صبح به گیسوی سفید
user_image
nabavar
۱۳۹۹/۰۴/۰۵ - ۱۱:۵۸:۳۷
گرامی ماهرخپیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیستمی برد زنگ ز دل، صبح به گیسوی سفیدگویا می گوید: با سپیده ی صنح {سپیده ی صبح را به گیسوی سپید تشبیه کرده}غم از دل می رود، هم چنانکه پیرِ زنده دل با موی سپید، چون جوانان شاد است