
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۸۴
۱
ملایمت سپر خصم تندخو گردد
شراب شیشه شکن عاجز کدو گردد
۲
به جوی رفته دگر بار آب می آید
که خاک باده کشان عاقبت سبو گردد
۳
اگر تو چشم توانی ز هر دو عالم بست
دل سیاه تو آیینه دورو گردد
۴
سیه ز نام به چشم عقیق شد عالم
دگر کسی به چه امید نامجو گردد؟
۵
به حرف هیچ کس انگشت اعتراض منه
که مستفید شود از تو و عدو گردد
۶
کسی که چاشنی بوسه کرده است ادراک
چسان تسلی ازان لب به گفتگو گردد؟
۷
ز خامشی چو توان مایه دار شد صائب
چه لازم است کسی خرج گفتگو گردد؟
تصاویر و صوت

نظرات