
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۹۱
۱
کجا حریص ملول از گزند می گردد؟
که خاک در دهن حرص قند می گردد
۲
ازان نگاه تو چون تیر می خلد در دل
که گرد آن مژه های بلند می گردد
۳
به گرد آتش روی تو خال از شوخی
گمان برند که همچون سپند می گردد
۴
نوای خارج منصور از تهی مغزی است
صدا ز کاسه خالی بلند می گردد
۵
اثر در آن دل سنگین نمی کند صائب
به سنگ ناخن من گرچه بند می گردد
تصاویر و صوت

نظرات