
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۹۲
۱
سخن ز لعل لبت آبدار می گردد
ز روی گرم تو شبنم شراب می گردد
۲
اگر به آب رسانم بنای میکده را
همان سرم چو حباب از خمار می گردد
۳
خراب صاف ضمیران کنج میکده ام
ز دود آینه شان بی غبار می گردد
۴
چگونه خراب تواند فکند بستر ناز؟
درون پرده چشمی که خار می گردد
۵
که کرد شعله گستاخ را به چوب، ادب؟
عبث مودب منصور، دار می گردد
۶
گهر که چشم و چراغ دکان امکان است
به نیم ناز خریدار، خوار می گردد
۷
ز بس که پاک سرشت اوفتاده ام صائب
گهر ز پاکی من شرمسار می گردد
تصاویر و صوت


نظرات