صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۷۱۲

۱

چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد؟

چه خار از دل ما سوزنی برون آرد؟

۲

مرا به گوشه عزلت کشید وحشت خلق

خوشا رهی که سر از مأمنی برون آرد

۳

درین زمانه که امید دست چربی نیست

مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد

۴

فغان که جاذبه عشق ماه کنعان را

امان نداد که پیراهنی برون آرد

۵

به آفتاب رسد همچو صبح صافدلی

که از جگر نفس روشنی برون آرد

۶

چو دود هر که درین خاکدان به خود پیچد

امید هست سر از روزنی برون آرد

۷

چو غنچه پاک دهانی سرآمدست اینجا

که سر به جیب برد گلشنی برون آرد

۸

ز درد ما خبرش هست اندکی صائب

کسی که گوهری از معدنی برون آرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۲۹

نظرات