
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۱۶
۱
کجا به حال مرا چاره ساز می آرد؟
ز خویش هرکه مرا برده، باز می آرد
۲
اگر نه عشق حقیقی درین جهان باشد
که روی من به جهان مجاز می آرد؟
۳
به مهره دل مومین من چه خواهد کرد
رخی که آینه را در گداز می آرد
۴
به حمله کوه گران را سبک رکاب کند
غمی که بر سر من ترکتاز می آرد
۵
اگر نه پرده چشم جهان شود حیرت
که تاب جلوه آن سرو ناز می آرد؟
۶
چنان که ناز ترا دور می کند از من
مرا به سوی تو عجز و نیاز می آرد
۷
مده ز دست حیا را که صید عالم را
به چشم دوخته این شاهباز می آرد
۸
حضور قلب بود شرط در ادای نماز
حضور خلق ترا در نماز می آرد
۹
کند ز کعبه دلالت به دیر حاجی را
مرا ز فکر تو هرکس که باز می آرد
۱۰
ازان به چشم ره گریه بسته ام صائب
که جای اشک گهرهای راز می آرد
تصاویر و صوت


نظرات