صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۷۳

۱

ز روی آتشینش حیرتی رو داد آتش را

که چندین عقده در کار از سپند افتاد آتش را

۲

مرا در وادیی می جوشد از دل عقده مشکل

که نتواند گره از دل گشودن باد آتش را

۳

ندارد عشق عالمسوز پروای سرشک ما

نمی سازد خموش از آب خود فولاد آتش را

۴

مکن با ناتوانان سرکشی هر چند مغروری

که از هر مشت خاری می رسد امداد آتش را

۵

کبابم گر کند دشمن، جز این حرفی نمی گویم

که اشک تلخ من یارب گواراباد آتش را!

۶

گشاد جان زندانی بود در سختی دوران

ز قید سنگ، آهن می کند آزاد آتش را

۷

نخواهد آتش از همسایه هر کس جوهری دارد

چنار از سینه خود می کند ایجاد آتش را

۸

به رسوایی علم شد زین تهی مغزان می روشن

مگر از کف به هم سودن کند ایجاد آتش را

۹

ز زندان ماه کنعان خوی خود صائب نگرداند

نخواهد سرکشی در سنگ رفت از یاد آتش را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۲۱۲
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۸۸

نظرات