صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۷۳۳

۱

کناره گرد خطرهای بیکران دارد

میانه رو ز دو جانب نگاهبان دارد

۲

شکایتی که ز گردون کنند بی هنران

شکایتی است که تیر کج از کمان دارد

۳

کند چو موم رگ گردن جهان را نرم

چو شمع هرکه زبان شررفشان دارد

۴

ز کدخدایی عقل است آسمان بر پای

وگرنه عشق چه پروای این دکان دارد

۵

ز خود برآمده از خضر بی نیاز بود

به بام رفته چه حاجت به نردبان دارد؟

۶

به نذر داغ تو پیوند می کند باهم

چو قرعه هرکس یک مشت استخوان دارد

۷

ز خواب ناز چرا چشم او شود بیدار؟

شکوه حسن چه حاجت به پاسبان دارد؟

۸

ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم

که هرچه جز دل خود می خورم زیان دارد

۹

غبار دیده یعقوب خضر راه بس است

نسیم مصر چه حاجت به کاروان دارد؟

۱۰

چه نسبت است به صدر آستانه را صائب؟

همیشه صدرنشین رو به آستان دارد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۳۹
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۷۰۰

نظرات