
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۵۷
۱
چگونه جان ز تنم هجر سینه تاب برد؟
من آن نیم که مرا در فراق خواب برد
۲
ز روی کاتب اعمال شرم کن، تا کی
به نامه عملت حرف خورد و خواب برد؟
۳
زمان دولت تر دامنان سبکسیرست
کسی چه شکوه شبنم به آفتاب برد؟
۴
من و جدایی ازان آستان، خدا نکند!
مگر ز بزم تو بیرون مرا شراب برد
۵
بغیر آه نداریم سینه پردازی
غبار تفرقه جغد از دل خراب برد
۶
فتاده است مرا کار با خودآرایی
کز آب آینه، از چشم، گرد خواب برد
۷
کجاست قاصد از سرگذشته ای صائب؟
کز این غبار سجودی به آن جناب برد
تصاویر و صوت


نظرات