
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۶۱
۱
خوش آن که چون گل ازین باغ خنده رو گذرد
چو برق بر خس و خاشاک آرزو گذرد
۲
گره ز غنچه پیکان به عطسه بگشاید
اگر نسیم بر آن زلف مشکبو گذرد
۳
ملایمت سپر سیل حادثات بود
شراب شیشه شکن مشکل از کدو گذرد
۴
به سرعتی که کند سیر، ماه در ته ابر
ز پیش چشم من آن آفتاب رو گذرد
۵
کسی که حفظ کند آبروی غیرت را
تمام مدت عمرش به یک وضو گذرد
۶
سیاهروی بود پیش اهل حال کسی
که همچو خامه مدارش به گفتگو گذرد
۷
به آفتاب جهانتاب می رسد صائب
سبکروی که چو شبنم ز رنگ و بو گذرد
تصاویر و صوت


نظرات