
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۷۴
۱
دمید صبح، هوای شراب باید کرد
سری برون ز گریبان خواب باید کرد
۲
ز هر نسیم نگردد چو غنچه خندان دل
نفس ز سینه صبح انتخاب باید کرد
۳
برای کسب هوا، گرچه یک نفس باشد
سری ز بحر برون چون حباب باید کرد
۴
ز باده شفقی، رنگ ماهتابی را
جهان فروزتر از آفتاب باید کرد
۵
چو گل گلاب شود ایمن از خزان گردد
به آه گرم دل خویش آب باید کرد
۶
میان شبنم و گل نیست پرده ای در کار
چرا ز چشم تر ما حجاب باید کرد؟
۷
به آه سرد شود هرچه صرف چون دم صبح
ز عمر خویش همان را حساب باید کرد
۸
چو مو سفید شد استادگی گرانجانی است
سفر به روشنی ماهتاب باید کرد
۹
چو نافه صائب اگر خون کنند در جگرت
به کیمیای رضا مشک ناب باید کرد
تصاویر و صوت


نظرات