صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۷۸۴

۱

مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد؟

به حرف و صوت اگر شوقم اکتفا می کرد

۲

اگر به دیده من یار خویش را می دید

به روزگار من خسته دل چها می کرد

۳

نخست طاقت دیدار کاش می بخشید

ز من کسی که تمنای رونما می کرد

۴

خبر نداشت که بر خاک نقش خواهد بست

مرا کسی که ز خاک درش جدا می کرد

۵

ز جغد، ناز پریزاد می کشد امروز

سری که سرکشی از سایه هما می کرد

۶

نظر ز روی عجوز جهان نمی بستم

اگر به دیدن او خنده ام وفا می کرد

۷

نصیبی از کرم وجود، بحر اگر می داشت

چرا صدف دهن خود به ابر وا می کرد؟

۸

نبود نور بصیرت به چشم صائب را

وگرنه دامن فرصت کجا رها می کرد؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۶۳

نظرات