
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۹۰
۱
دم مسیح دل دردمند ما نخورد
اگر هلاک شود بازی دوا نخورد
۲
تو ای که از دم عیسی فسانه پردازی
بهوش باش که بیمار ما هوا نخورد
۳
بهشت در قدم مرد عاقبت بین است
کسی که رو به قفا می رود قفا نخورد
۴
به لاله طعنه مستی چه می زنی صائب؟
میسرست قدح خوردنش، چرا نخورد؟
نظرات