
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۹۵
۱
غزال چشم تو ره بر پلنگ می گیرد
حباب بحر تو باج از نهنگ می گیرد
۲
بود مصاف تو ای چرخ با شکسته دلان
همیشه شیر تو آهوی لنگ می گیرد
۳
مکش سر از خط تسلیم عشق کاین صیاد
به دام موج ز دریا نهنگ می گیرد
۴
چه طالع است که شیرازه سفینه من
مزاج اره پشت نهنگ می گیرد
۵
به چشم جوهریان آب چون نگرداند؟
ز آب این گهر آیینه زنگ می گیرد
۶
ز قید عقل، مرا هر که می کند آزاد
اسیری از کف اهل فرنگ می گیرد
۷
درین دیار چه لنگر فکنده ای صائب؟
چه قیمت آینه در شهر زنگ می گیرد؟
تصاویر و صوت

نظرات