
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۸۰۷
۱
دل شکسته عاشق به آه می لرزد
همیشه بر علم خود سپاه می لرزد
۲
سبک مگیر مصاف دل شکسته ما
که کوه قاف ازین برگ کاه می لرزد
۳
گلی که نیست هوادارش آتشین نفسی
ز سردی نفس صبحگاه می لرزد
۴
هجوم خار به آتش چه می تواند کرد؟
عبث دل اینهمه از خار راه می لرزد
۵
کدام گوشه ابرو بلند شد یارب؟
که همچو قبله نما قبله گاه می لرزد
۶
به فرق شاخ گلی بلبلی است بال فشان
پری که بر سر آن کج کلاه می لرزد
۷
بر آن بیاض بناگوش گوشوار گهر
ستاره ای است که در صبحگاه می لرزد
۸
ز آه سرد بود برگریز عصیان را
خوشا دلی که ز بیم گناه می لرزد
۹
که آمده است به گلگشت ماهتاب برون؟
که همچو مهر جهانتاب ماه می لرزد
۱۰
به چشم بسته تماشای عارض او کن
که این ورق ز نسیم نگاه می لرزد
۱۱
به خاک کوی تو خلق آرمیده چون باشند؟
که آفتاب در آن جلوه گاه می لرزد
۱۲
فتد ز رحم مرا برق در جگر صائب
اگر به دامن صحرا گیاه می لرزد
تصاویر و صوت


نظرات