صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۸۱۱

۱

نگه ز دیدن رخسار یار می سوزد

نسیم صبح درین لاله زار می سوزد

۲

چو شمع سبز درین باغ هرکجا سروی است

ز رشک قامت آن گلعذار می سوزد

۳

شهید لاله رخان را به جای شمع و چراغ

سپند شب همه شب بر مزار می سوزد

۴

مشو به سنگدلی از سرشک من ایمن

که آب در گهر آبدار می سوزد

۵

ستاره سوخته را سازگار نیست وصال

دماغ لاله ز بوی بهار می سوزد

۶

مرا به طالع پروانه رشک می آید

که بی حجاب در آغوش یار می سوزد

۷

هزار بار فزون ماه بدر گشت و هلال

چراغ ماست که بر یک قرار می سوزد

۸

به مغز آبله پایان چه کار خواهد کرد

رهی که دست و عنان سوار می سوزد

۹

به سوز عاریتی تن نمی دهد جوهر

ز آتش جگر خود چنار می سوزد

۱۰

چه صرفه می برد از پاک طینتان دوزخ؟

ز بوته کی زر کامل عیار می سوزد؟

۱۱

فسرده ای که در اینجا به داغ عشق نسوخت

در آفتاب قیامت دوبار می سوزد

۱۲

چراغ دیده بلبل درین چمن صائب

ز رشک شبنم شب زنده دار می سوزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۷۶

نظرات