صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۸۲۷

۱

ز جلوه تو دل روزگار می ریزد

بنای صبر و شکیب و قرار می ریزد

۲

دوام حسن ترا نیست نسبتی با گل

به پای سرو تو خون بهار می ریزد

۳

به خاکساری من نیست هیچ کس در عشق

به چشم آینه عکسم غبار می ریزد

۴

چه غم ز رفتن چشم است پیر کنعان را؟

شکوفه برگ خود از بهر بار می ریزد

۵

چه نسبت است به فرهاد، ذوق کار مرا؟

عرق ز جبهه من چون شرار می ریزد

۶

گل بهار تمناست داغ نومیدی

به قدر خار و خس آتش شرار می ریزد

۷

چو گردباد ز بس زخم خار و خس خوردم

ز جنبش نفس من غبار می ریزد

۸

کدام دیده بد در کمین این باغ است؟

که بی نسیم، گل از شاخسار می ریزد

۹

به اهل صبر فلک بیش می کند کاوش

که تیر بر هدف پایدار می ریزد

۱۰

رگ کدام محیط است خامه صائب؟

که اینقدر گهر شاهوار می ریزد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۱۰۳
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۸۳
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۷۰

نظرات